آيه رحمت حق


اي شه طوس كه سلطان سرير1 دو سرايي

ما سوي الله2 همه ظل تو و تو ظل خدايي

تا خلايق همه در روي تو بينند خدا را

پرده بردار كه بي پرده خدارا بنمايي

خازن و مخزن اسماء تعالي و تقدّس

ولي ملك قدر منشي ديوان قضايي

ثقل اكبر كه به فرمان نبي تا لب كوثر

نيست بين تو و قرآن به خداوند جدايي

نظري هم به گدايي به من گوشه نشين كن

اي كه درپادشهي صاحب ايوان طلايي

واي فردا اگر امروز زمين دست نگيري

اي كه خود دست خدا و پسر خون خدايي

آمدم قبر تو بوسيدم و رفتم به اميدي

كه شب اول قبرم تو به ديدار من آيي

با همه جرم و خطا بر درت اي شاه معظّم

آمدم با دو صد افغان و نوا من به گدايي

پرده دار حرم سرّ عفاف ملكوتي

آية رحمت حق فوق سماوات علايي

باز بر روي (رياضي) زره لطف دري كن

كه كند همچو نوايي به جهان كامروايي

پاورقي

1 - سرير: تخت و اورنگ.

2 - ما سوي الله: آنچه غير از ذات واجب الوجود باشد، جهان خلقت.

سيد محمّد علي رياضي يزدي