آشناى غريبان



كاش يك شب باز مهمان دو چشمت مىشدم ريزه خوار مشرق خوان دو چشمت مىشدم
كـاش يك شب مىگذشتم از فراز چشم تو گرم گلگشـت خـراسان دو چشمت مىشدم
كـاش يـك شب مىسرودم گنبد زرد تو را فارغ از دنيا، غزلخوان دو چشمت مىشدم
كاش يك شب مىنشستم بر ضريح چشم تو بـاز هـم پـابـند پيمان دو چشمت مىشدم
صحن و ايوان تو را اى كاش جارو مىزدم چـون كـبوترها نگهبان دو چشمت مىشدم
ضـامن آهـوست چشمان دو شهد روشنت كـاش آهـوى بـيابان دو چشمت مىشدم
كاش يك شب معرفت مىچيدم از چشمان تو غـرق در درياى عرفان دو چشمت مىشدم
كـاش يك شب مىشدم خيس نگـاه سبز تو شـاهد اعـجاز بـاران دو چشمت مىشدم
كاش يك شب نور مىنوشيدم از چشمان تو مـىدرخشيدم، چراغان دو چشمت مىشدم
سخت شيرين است طعم روشن چـشمان تو كاش يك شب باز مهمان دو چشمت مىشدم


قيصر امين پور