استدلال امام از انجيل
امام شروع کرد به خواندن سفر سوم انجيل تا رسيد به نام مبارک محمد صلي الله عليه و اله و سلم. بعد فرمود:« اي نصراني! به حق مسيح و مادرش سوگند، آيا من عالم به انجيل هستم؟»
گفت: « آري »
امام مطالب مربوط به حضرت رسول اکرم و اهل بيت و امتش را از انجيل قرائت کرد و سپس پرسيد:« اي نصراني، در برابر اين گفتههاي انجيل چه ميگويي؟! اگر انجيل را قبول نکني و حضرت عيسي و حضرت موسي را تکذيب کني که قتلت واجب است!»
جاثليق گفت: « من به مطالب انجيل ايمان دارم.»
سپس از حضرت رضا عليه السلام اسامي حواريون (ياران نزديک حضرت عيسي) را پرسيد.
امام نام آنها را يک به يک بيان کرد و سپس فرمود:« اما ما به عيساي شما به جهت ضعفي که در عبادت و روزه و نماز داشت، اعتراض داريم!»
جاثليق عصباني شد و گفت: « من گمان مي کردم امروز در ميان ملت اسلام ، از شما داناتر کسي نيست! عيسي همهي شبها بيدار بود و روزها روزه ميگرفت و در عبادت هرگز کوتاهي نمينمود!»
امام فوراً فرمود:« اگر چنين است، حضرت عيسي براي چه کسي نماز ميخواند و روزه ميگرفت؟! شما که ميگوييد عيسي خداست!»
جاثليق چيزي نگفت.
امام فرمود:« اي جاثليق! من زنده کردن مردگان را به دست حضرت عيسي عليه السلام را انکار نميکنم، ولي او به اذن خداوند مردگان را زنده ميکرد.»
جاثليق گفت:« زنده کردن مرده از افعال خداوند است و هر کس چنين کند يا کر و کور را شفا دهد، شايسته عبادت است.»
امام فرمود:« اليسع (يکي از پيامبران) نيز مانند حضرت عيسي، مردگان را زنده ميکرد و کورها را شفا ميداد و روي آب راه ميرفت، ولي امت او هرگز او را خداي خود ندانستند. حضرت حزقيل( يکي ديگر از پيامبران) سي و پنج هزار مرده را در يک روز زنده کرد؛ در حاليکه شصت سال بود از دنيا رفته بودند و اين مطلب در تورات هست. اي راس الجالوت! آيا اين مطلب در تورات نيست؟»
گفت:« چرا.»
امام فرمود: « قريش نزد رسول خدا آمدند و گفتند:« مردگان را زنده کن!» رسول اکرم اميرالمؤمنين علي عليه السلام را خواست و فرمود: « به گورستان برو و افرادي را که اينها نام ميبرند، صدا بزن و بگو محمد ميگويد به اذن خداوند از جاي خود حرکت کنيد!» آنان زنده شدند و به رسالت پيامبر اسلام اقرار کردند.
آري، پيامبر اسلام بيماران و ديوانگان را شفا ميداد و با حيوانات سخن ميگفت ولي ما مسلمانها او را خداي خود نگرفتيم. همچنين يکي از انبياء بني اسرائيل به امر خداوند به يک مشت استخوان پوسيده خطاب کرد که « به اذن خداوند از جاي خود حرکت کنيد.» آنها همه زنده شدند. ابراهيم خليل پرندگاني را قطعه قطعه کرد و آنها را کوبيد و هر قسمت را سر کوهي قرار داد؛ وقتي آنها را خواند، همه زنده شدند.
حضرت موسي با هفتاد نفر از برگزيدگان امّت خود به کوه طور رفت و آنها در اثر درخواست نابجاي خود که گفتند ميخواهيم خدا را ببينيم، به وسيلهي صاعقهاي هلاک شدند. آنگاه حضرت موسي دعا کرد و آنها زنده شدند. زنده کردن مردگان به دست پيامبران الهي نمونههاي بسيار دارد.
من اين داستان ها را نقل کردم تا نتواني آنها را رد کني. آيا هر کس مردگان را زنده کند بايد پرستش شود؟ اگر چنين است پس همهي اين پيامبران بايد پرستش شوند. چه مي گويي؟!»
جاثليق گفت:« حق به جانب تو است و خدايي جز خداي يگانه نيست.»