اثبات نبوت پيامبرـ نبوت پيامبر اسلام (ص)2
آيا همينطور در تورات نوشته نشده است؟
دانشمند: چرا همينطور است.
امام رو به جاثليق كرد و فرمود: علم تو نسبت به كتاب (شعيا) چگونه است؟
جاثليق: حرف به حرف آن را ميدانم.
امام: هر دو دانشمند را مخاطب قرار داده فرمود: اين مطلب كه ميخوانم ببينيد از كتاب (شعيا) است يا نه: «من در خواب ديدم صورت كسي را كه سوار بر دراز گوش، و پوششهائي از نور او را فرا گرفته بود، و ديدم كسي را كه سوار بر شتر، و همانند ماه ميدرخشيد»؟ هردو گفتند كه (شعيا) چنين مطلبي را گفته است.
امام: روبه نصراني كرد: و فرمود آيا اين مطلب در انجيل هست كه عيسي گفته:
«من به سوي پروردگار شما، و خويش ميروم و (پارقليطا)[1]خواهد آمد و او همان كسي است كه حقانيت مرا تصديق ميكند، همان طور كه من به حقانيت او گواهي دادم، و اوهمان كسي است كه همه چيز را براي شما تفسير ميكند و او همان كسي است كه از رسوائيهاي امتهاي گذشته پرده برميدارد و او همان كسي است كه ستون كفر را ميشكند»؟
جاثليق: از انجيل چيزي نقل نكردي مگر اينكه ما به آن معترفيم.
امام: آنچه گفتم در انجيل هست؟
جاثليق : آري.
امام: ببينم، انجيل اول را وقتي كه از دست داديد، نزد كه آن را يافتيد؟ و انجيل موجود را چه كسي براي شما آورد؟
جاثليق: ما بيش از يك روز انجيل را گم نكرديم، تا اينكه به وسيلة (يوحنا) و (متي) تازه و نو بدست ما رسيد.
امام: چقدر شناخت تو نسبت به... انجيل و دانشمندان آن ناقص است؟ اگر چنين بود كه تو ميگوئي معني نداشت كه شما درباره انجيل دچار آن همه اختلاف شويد... وقتي كه انجيل اول مفقود شد، نصارا نزد دانشمندان جمع شدند و گفتند كه عيسي بن مريم كشته شد، و انجيل مفقود گرديد، و شما دانشمند هستيد، نزد شما چيست؟
(الوقا) و (مرقابوس) با آنها گفتند كه انجيل در سينه ما است، وما آن را در روزهاي شنبه، بخش بخش، براي شما بيان ميكنيم، از اين جهت اندوهناك نباشيد، و كنيسها نكنيد، كه ما «به ترتيبي كه گفته شد آن را براي شما ميخوانيم» تا تمام آن را جمع كنيم.
پس از اين مذاكرات (الوقا) و (يوحنا) و (مرقابوس) و (متي) نشستند و انجيل فعلي را بوجود آوردند، و اين چهار نفر شاگردهاي شاگردان عيسي بودند، فهميدي؟[2]
جاثليق : اين مطلب را تا كنون نميدانستم و اكنون فهميدم، و پايه شناخت شما نسبت به انجيل برايم معلوم گرديد، و چيزهائي شنيدم كه قلبم به حق بودن آنها گواهي ميدهد، و بينشم فزوني يافت.
امام: گواهي اين چهار نفر نزد تو چگونه است؟
جاثليق: گواهي آنها نافذ است، اينان دانشمندان انجيلند، و به هر چه گواهي دهند حق است.
امام: رو به اهل مجلس كرد و فرمود: گواه باشيد بر او، گفتند: گواهيم، سپس به جاثليق فرمود: سوگند به پسر، و مادرش، ميداني كه: (متي) گفته: مسيح فرزند داود فرزند ابراهيم فرزند اسحاق فرزند يعقوب فرزند يهودا، فرزند حضرون، است؟ و (مرقابوس) درباره نسب عيسي گفته: او كلمه خدا است كه خداوند او را در كالبد آدمي قرار داده و انسان گرديده. و (الوقا) گفته كه عيسي بن مريم و مادرش دو نفر انسان بودند از گوشت و خون كه روح القدس در آنها داخل شده. سپس تو ميگوئي ازگواهي عيسي بر خويش اين است: «به حق به شما ميگويم اي گروه حواريين، به آسمان بالا نميرود مگر آنكه از آسمان پائين آمده، مگر سوار شونده برشتر، خاتم پيامبران كه به آسمان ميرود و پائين ميآيد» چه ميگوئي درباره اين سخن؟
جاثليق: اين سخن عيسي است، منكر نيستم.
امام: در مورد گواهي الوقا، و مرقابوس، و متي درباره نسب عيسي چه نظري داري؟
جاثليق: آنها بر عيسي دروغ بستهاند.
امام: مردم! هم اكنون اين دانشمند آنها را ستايش نكرد، و گواهي داد كه آنها از دانشمندان انجيلاند و گفته آنها حق است؟
جاثليق: اي دانشمند مسلمان، دوست دارم كه مرا در مورد اينان عفو فرمائي؟
امام: بسيار خوب هر چه ميخواهي بپرس.
جاثليق: ديگري از شما سئوال كند، نه، سوگند كه در دانشمندان مسلمان مانند تو نيست.
مناظره امام با دانشمند يهودي.
در اينجا امام رو به (رأس الجالوت) بزرگ دانشمندان يهودي كرد و فرمود: تو از من سوال ميكني يا من سؤال كنم؟
ـ : من سؤال ميكنم... با كدام دليل نبوت محمد را اثبات ميكني؟
امام: موسي بن عمران، و عيسي بن مريم، و داود نماينده خدا در زمين، به رسالت او گواهي دادهاند.
ـ : گواهي موسي را بر رسالت او ثابت كن.
امام: ميداني كه موسي به بنياسرائيل فرمود كه: «بطور حتم پيامبري از برادران شما براي شما مبعوث ميشود، حتماً او را تصديق كنيد، سخن او را بشنويد»
آيا براي بني اسرائيل برادراني جز فرزندان اسماعيل ميداني؟...
ـ : مطلبي را كه نقل كرديد، گفتة موسي است و ما آن را انكار نميكنيم.
امام: آيا از برادران بنياسرائيل پيامبري جز محمد براي شما آمده؟
ـ : نه.
امام: آيا آنچه گفتم صحيح نيست «و نبوت محمد را اثبات نميكند»
ـ : چرا، ولي دوست دارم صحت آن را بوسيله تورات تأييد كنيد؟
امام: آيا نميپذيري كه تورات به شما ميگويد: «روشنائي، از كوه طور سينا، آمد، از كوه ساعير بر ما پرتو افكند و از كوه فاران بر ما آشكار شد»؟
ـ : اين كلمات در تورات هست ولي مقصود از آنها را نميدانم.
امام: من مقصود را بيان ميكنم: مقصود از اين جمله (نور از طرف طور سينا آمد) مطالبي است كه به عنوان وحي خداوند به موسي بر كوه طور نازل فرمود. و مقصود از جمله (پرتو افكند بر مردم از كوه ساعير)، «ساعير» كوهي است كه خدا بر آن به عيسي وحي مينمود. و مقصود از جمله (از كوه فاران بر ما آشكار شد)، «فاران» كوهي است از كوههاي مكه، بين آن و مكه مسافت يك روز راه فاصله است. و «شعياي پيامبر» در مطالبي كه تو و يارانت آن را جزء تورات ميدانيد گفته:
«دو سوار ديدم كه زمين براي آنها روشن شده بود، يكي سوار بر درازگوش و ديگري سوار بر شتر»
مقصود از سوار بر درازگوش، و سوار بر شتر چيست؟
ـ : نميدانم شما بفرمائيد.
امام: مقصود از اولي عيسي، و از دومي محمد است، آيا انكار ميكني كه اين جزء تورات باشد؟
ـ : نه.
امام: (حيقوق) پيامبر را ميشناسي؟
ـ : آري ميشناسم.
امام: او گفته و كتاب شما به آن گواهي ميدهد: «خداوند از كوه فاران سخني روشنگر آورد، و آسمانها از تسبيح احمد و پيروانش پرشد، او لشكر خود را در دريا حمل ميكند چنانكه در صحرا... براي ما كتاب نو ميآورد بعد از خراب شدن بيتالمقدس».
«مقصودش از كتاب، قرآن است» آيا اين مطلب را ميداني و به آن معتقدي؟
رأس الجالوت: حيقوق پيامبر، اين مطلب را گفته و ما منكر نيستيم.
امام: داود در زبور گفته، و تو آنرا ميخواني: «خدايا به پادازنده سنت پس از فترت را مبعوث كن».
آيا جز محمد پيامبري را ميشناسي كه «چنين كاري را انجام داده باشد»؟
ـ : اين گفته داود را قبول داريم و انكار نميكنيم، ولي مقصودش از اين سخن عيسي است...
امام: نفهميدي، زيرا عيسي با سنت ـ پيش از خود ـ مخالفت نكرد و با سنت تورات موافق بود تا هنگاميكه خدا او را بسوي خود بالا برد، و در انجيل نوشته: و او سنگينيها را سبك ميكند، وهر چيزي را براي شما توضيح ميدهد، و او به من گواهي ميدهد همانطور كه من باو گواهي دادم، من براي شما مثلها آوردم و او «توضيح آنها» را براي شما خواهد آورد. آيا معتقدي كه اين مطلب در انجيل هست؟
ـ : آري انكار نميكنم.
امام: درباره پيامبرت موسي سؤالي از تو دارم؟
ـ : بپرس.
امام: دليلي كه نبوت موسي را اثبات ميكند چيست؟
ـ : معجزاتي آورد كه هيچيك از انبياء پيش از او نياورد.
امام: مانند چه؟
ـ : مانند شكافتن دريا، تبديل كردن عصا به مار زنده و ... معجزات ديگري كه هيچكس نميتواند مانند آن را بياورد.
امام: درست ميگوئي «هيچكس از مردم عادي كارهائي را كه موسي انجام ميداد نميتواند انجام دهد، ولي اگر شخص ديگري هم ادعاي نبوت كندو معجزاتي هم داشته باشد، آيا بر شما لازم نيست او را تصديق كنيد؟»
ـ : نه، مگر اينكه او هم معجزاتي مانند موسي داشته باشد.
امام: بنابراين چگونه شما به انبياء پيش از موسي اعتقاد داريد، در صورتيكه آنها معجزات موسي را نداشتند؟
ـ : لازم نيست معجزاتشان عين معجزات موسي باشد، همين مقدار كه معجزه داشته باشند براي تصديق نبوتشان كافي است.
امام: بنابراين پس چرا شما به نبوت عيسي ايمان نميآوريد، او هم معجزه داشت، مرده را زنده ميكرد، كور و پيس را شفا ميداد، از گل مجسمه ميساخت و در آن ميدميد، به صورت پرندهاي در ميآمد؟
ـ : اينها همه نقل قول است، ما كه زمان عيسي نبودهايم تا ببينيم اين كارها را انجام داده يا نه.
امام: مگر زمان موسي بودهاي، و معجزات او را ديدهاي، آيا اينطور نيست كه در مورد موسي هم تنها اخبار افراد مورد اطمينان از ياران موسي معجزات او را ثابت ميكند؟
ـ : چرا همينطور است.
امام: در مورد عيسي هم مانند موسي خبرهاي متواتر و قطعي به شما رسيده كه عيسي چه كارهائي را انجام داده، پس چهطور كارهاي موسي را تصديق ميكنيد ولي عيسي را نه؟
دانشمند يهودي در پاسخ فروماند، ولي امام ادامه داد و فرمود: در مورد محمد ـ صلي الله عليه و آله - و هر پيامبري را كه خداوند برانگيخته نيز مطلب همينطور است.
پاورقي
[1] . براي توضيح اين كلمه ر.ك: به كتاب انيس الاعلام ج1، ص 8.
[2] . ر.ك به: انيس الاعلام ج 2، ص 61.