قضيه حضرت داود (ع)


اما قضيّه حضرت داود نظر پيشينيان شما در اين باره چيست؟

علي بن محمد بن جهم گفت: « ميگويند داود در محراب خود نماز ميخواند، شيطان بصورت پرنده زيبايي خود را به او نشان داد، داود نماز خود را قطع کرد و بدنبال پرنده رفت تا او را بگيرد، پرنده پريد، تا بالاخره داود به پشت بام رفت و چشمش به زن اوريا افتاد و شيفته جمال او شد.

پس شوهر او را که در جبهه جنگ بود دستور داد تا در صف مقدم بگذارند . . . تا بالاخره او کشته شد و داود زن او را گرفت. »



حضرت رضا عليه السلام از شنيدن اين سخنان بسيار ناراحت شد و دست مبارکش را به پيشاني اش زد و فرمود: « شما پيامبر خدا را به خوار داشتن نماز و سهل انگاري نسبت داده ايد. زهي ناداني و زهي نسبتهاي ناروا به معصومين!»

علي بن جهم گفت: « پس تقصير داود چه بود؟»



حضرت فرمود: « داود چنين گمان داشت که در روي زمين کسي از او داناتر نيست، لذا خداوند دو فرشته را فرستاد و آنها از بالاي ديوار محراب نزد او رفتند و نزاعي کردند و از داود حکم خواستند.

حضرت داود عليه السلام عجله کرد و بدون شاهد و بينه حکم خود را صادر نمود. مگر نشنيده اي که خداوند فرمود: « يا داود انا جعلناک خليفه في الارض فاحکم بين الناس بالحق»؛ (اي داود ما تو را در زمين خليفه خود قرار داديم پس بين مردم به حق حکم کن)»

علي بن جهم گفت: « پس قضيه اوريا چيست؟»



امام فرمود: « در زمان حضرت داود، هر گاه مردي از دنيا مي رفت، زنش هرگز شوهر نمي کرد.

حضرت داود عليه السلام به امر خداوند اين ازدواج را مباح کرد و اين قضيه در نظر اوريا بسيار گران آمد. معلوم مي شود که اوريا خودش زنده بود.

ببينيد چگونه تاريخ را تحريف مي کنند؟!