طي الارض و آشنايي به همه زبانهاي دنيا


محمد بن حسن همه آنها را جمع کرد و جايگاهي براي حضرت رضا عليه السلام آماده شد. حضرت نشستند و فرمودند: "سلام عليکم" آن جماعت پرسيدند: "شما کيستيد؟" حضرت فرمود: "من علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب و فرزند رسول خدا هستم". امروز صبح، نمازم را با والي مدينه خوانده ام و سپس والي مدينه نامه يکي از دوستانش را براي من خواند و با من در بسياري از امور مشورت کرد. من راهنماييهايي براي او داشتم و وعده داده ام که همين امروز بعد از عصر نزد او بازگردم و اين کار را هم خواهم کرد. « ولاحول ولاقوه الابالله »



آن جماعت که همه حيرت زده شده بودند گفتند: يابن رسول الله! ما ديگر دليلي براي امامت شما نميخواهيم. زيرا آمدن از مدينه به بصره و بازگشتن در همان روز به مدينه به هيچ وجه براي يک شخص عادي، مقدور نيست. مگر از طريق “طي الارض”

حضرت فرمود: "من آمده ام تا هر چه ميخواهيد بپرسيد" ابتدا عمرو بن هدّاب گفت: اين محمد بن نفس چيزهايي از شما ميگويد که قلب نمي پذيرد. او ميگويد: شما تمام زبانها و لغات را ميدانيد!



حضرت فرمود: بله، راست ميگويد. عمر بن هداب گفت: "حالا شما را آزمايش ميکنيم". رفتند و افرادي که به رومي و هندي و فارسي و ترکي سخن ميگفتند، حاضر کردند و حضرت با تمام آنها به لغت خودشان صحبت کرد و پرسشهاي آنان را جواب فرمود. حاضرين همه تعجّب کردند و متحيّر شدند.

آنها اقرار کردند که آن حضرت از خود آنها به زبانشان فصيح تر و رساتر سخن مي گويد.


پاورقي

بحارالانوار، ج 49، ص 73، ح 1. از الخرائج و الجرائح/ 204 تا 206