سرنوشت ـ مشيّت و ارادة خداوند
(يونس بن عبدالرّحمان، از شاگردان حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ بود، در آن عصر، بحث دربارة «قضا و قدر و سرنوشت»، بازار داغي پيدا كرده بود، يونس ميخواست بيان صحيح قضا و قدر را از زبان امام رضا ـ عليه السّلام ـ بشنود، به محضر آن حضرت آمد و دربارة آن، سخن به ميان آورد و توضيح خواست)
امام رضا ـ عليه السّلام ـ به او چنين فرمود: «اي يونس! عقيدة «قَدَريّه»را نپذير، زيرا عقيدة آنها نه با گفتار دوزخيان، و نه با گفتار شيطان، تطبيق ميكند و نه ...
يونس: سوگند به خدا، من گفتار آنها (قَدَريّه) را قبول ندارم، بلكه عقيدهام اين است كه: «چيزي پديد نيايد مگر آنچه را خدا بخواهد و اراده و مقدّر و حكم نمايد»
امام رضا: اي يونس! اين گونه نيست ... (بلكه خواست خدا اين است كه انسان نيز در كارهايش مختار باشد) آيا ميداني «مشيّت» (خواست خدا) يعني چه؟
يونس: «نه»
امام رضا: خواست خدا، ياد نخستين (لوح محفوظ) است، آيا ميداني «اراده» چيست؟
يونس: «نه».
امام رضا: اراده، تصميم بر آنچه ميخواهد، ميباشد، آيا ميداني «قَدَر» يعني چه؟
يونس: «نه».
امام رضا: «قَدَر»، همان اندازه گيري و مرزبندي است، مانند مدّت عمر زندگي، هنگام مرگ، سپس فرمود: منظور از حكم (قضاء) محكم ساختن و عينّيت بخشيدن است.
يونس (كه از بيانات روشن امام رضا ـ عليه السّلام ـ قانع و خشنود و شيفتة آن حضرت شده بود) اجازه طلبيد كه سر مقدّس امام را ببوسد، و در اين حال عرض كرد:
«فَتَحْتَ ليِ شَيْئاً كُنْتُ عَنْهُ فِي غَفْلَةٍ» : «گره مطالب مشكل را بروي من گشودي كه من از آن ناآگاه بودم»