امام رضا و مبارزه با فساد





امام رضا و مبارزه با فساد



هنگامى كه در سوره هود يا ديگر سوره هاى قرآنى كه داستان رسالت پيامبران سلف را بازگو مى كند مى انديشيم، در مى يابيم كه تمام پيامبران در مقابل فساد وبويژه فسادى كه در ميان قومشان شيوع داشت، به مبارزه برخاستند.

آنان هر فساد سياسى يا اجتماعى يا اقتصادى و يا فكرى رامنتهى به گمراهى و شرك وكفر قلمداد مى كردند و از همين رو خدا را به ياد مردم مى آوردند و آنها را از عذاب خداوند در دنيا و عقابش در آخرت بيم مى دادند، زيرا اين شيوه، راه اصلاح انسان و بازداشت او از ارتكاب هرگونه جرم و فساد است.

ائمه نيز به راه پيامبران مى رفتند.

آنان با تمام انواع و اشكال فساد باهمين وسيله، به مبارزه برمى خاستند.

امام رضاعليه السلام نيز همچون اجدادخود فرزندان مخلص امّت را در اين راه هدايت كرد و در راه خدا متحمّل هر گونه آزار وشكنجه شد.

او حكومت جاهليّتى را كه عبّاسيّان به نام اسلام بنيان نهاده بودند،مردود شناخت و آن را كلاً حكومتى غاصب، ستمگر و فاسد معرفى كرد.

وى با جريانهاى فكرى مخالف با اصول اسلامى به رويارويى برخاست و با استفاده از تعاليم آيين اسلام با فساد اخلاقى امّت به ستيز پرداخت.

امام عليه السلام در اين مبارزات تنها نبود بلكه گروهى از نخبگان امّت وبرگزيدگان ودانشمندان و فرزانگان و رهبران فداكار كه پيروان اهل بيت بودند، وى را همراهى مى كردند.

پيش از اين خوانديم كه ائمه چگونه و با چه شيوه اى امّت را رهبرى مى كردند.

(42) امّا در اينجا سزاوار است اندكى در باره حادثه اى كه براى مؤرخان اين پرسش را ايجاد كرده است و به نظر ما نقطه درخشانى در زندگى امام رضاو نقطه عطفى در حركت شيعه به شمار مى آيد، سخن بگوييم.

پرسش اين است: چرا آن حضرت ولايتعهدى مأمون را پذيرفت؟ پيش از هر چيز بايد اين پرسش را نيز مطرح كنيم كه: چه عواملى خليفه عبّاسى را واداشت تا چنين گام بزرگ و جسورانه اى بردارد؟!



پاورقي


42) در كتاب "التاريخ الاسلامى .

دروس و عبر" در اين باره سخن گفته ايم.