مقدمه مؤلف


مقدمه مؤلف

بسم اللّه الرحمن الرحيم

بنا به دلايلى اين كتاب را به موضوع پژوهشهاى دينى (دين پژوهى ) سرزمين خراسان , دردوران حكومت بنى اميه , اختصاص دادم .

نخست : ارزش علمى و تاريخى اصل موضوع .

دوم : اهميت اصولى آن در فرهنگ عربى (اسلام ) در دورانهاى گوناگون .

سـوم ايـن كـه , پـيـش از ايـن , بـحـثـى كـافى درباره اين موضوع نشده و كتاب مستقلى در اين باره اختصاص نيافته است .

ايـن كـتـاب را به چهار فصل , تقسيم كرده ام : فصل نخست , درباره قرائت قرآن , فصل دوم ,تفسير, فصل سوم , درباره حديث و فصل چهارم در خصوص علم فقه و احكام .

در ايـن كـتـاب , سـعـى كـرده ام تـلاشـى را كـه دانـشـمـنـدان عصر اموى در هر يك از عناوين مذكور,داشته اند, روشن سازم .

مـن در ايـن نـوشتار, روش تاريخى را پى گرفتم و نصوص و اخبار را جمع آورى و هر چه رايافتم روايـت كردم و به مفهوم ظاهرى آن , بدون اين كه راجع به تحليل و نتيجه گيرى از آن تاءويلى به كار برم , يا در انتشار احكام , بى انديشه و تاءمل سخن گويم , بسنده نمودم .

در تاءليف اين كتاب به منابع و مدارك فراوانى مراجعه كرده ام كه از جمله آنها كتابهاى علوم قرآنى است , مانند كتاب مختصر فى شواذ القرآن من كتاب البديع از ابن خالويه .

و المحتسب فى تبيين وجـوه شـواذ الـقراءات و الايضاح عنها از ابن جنى .

و النشر فى القراءات العشر و غاية النهاية فى طبقات القراء از ابن جزرى .

ايـن كـتـابـهـا مـشـتـمـل بـر قرائتهاى گوناگونى از اساتيد قرائت است كه در آن زمان ساكن خراسان بوده و نيز دانشمندانى كه در اين باره فارغ التحصيل شده اند.

از جمله آنها, كتابهاى تفسيرى است , مانند جامع البيان فى تاءويل القرآن از طبرى و كتاب الكشاف عـن حـقـايـق الـتـنزيل از زمخشرى و البحرالمحيط از ابوحيان اندلسى , اين كتابها,محتواى آثار مفسران و نيز آراء و انديشه هاى دانشمندانى است كه در آن زمان خراسان را موطن خود قرار داده بودند.

ديـگـر از كـتـابـهـا, كـتـب شـرح حـال و طـبـقـات اسـت , از قبيل الطبقات الكبرى ابن سعد, و طـبـقـات خـلـيـفـة بـن خياط و التاريخ الكبير بخارى , و الجرح و التعديل از ابن ابى حاتم رازى , والاستيعاب فى معرفة الاصحاب از ابن عبدالبر, و اءسدالغابة فى معرفة الصحابة از ابن اثير,و تذكرة الحفاظ تاءليف ذهبى , و الاصابة فى تمييز الصحابه و تهذيب التهذيب و تقريب التهذيب از ابن حجر عـسـقلانى كه اين كتابهاشامل بر سيره محدثانى است كه در آن زمان درخراسان مستقر بودند, و روايات آنها و نيز حدود وثوق آنها نسبت به روايات محرز بوده است .

ديـگـر ازمـنـابـع , كـتابهاى تاريخى است , از قبيل تاريخ خليفة بن خياط و تاريخ الرسل والملوك طـبـرى , و الـكامل فى التاريخ از ابن اثير, و البداية و النهاية فى التاريخ ابن كثير كه اين كتابها نيز شـامـل برخى از گزارشهاى مهم درباره گروهى از دانشمندانى است كه در آن زمان درخراسان مى زيسته اند.

ضـمن مطالعات , از برخى تحقيقات ادبى و تاريخى جديد از قبيل كتاب فجرالاسلام احمدامين , و مـذاهـب الـتـفـسير الاسلامى از گلدزيهر و تاريخ الادب العربى از كارل بروكلمان وتاريخ التراث العربى از فؤاد سيزگين , آگاهى يافتم .

از بـرادر بـزرگـوار, دانـشـمـنـد عـظـيـم الشاءن و استادم , دكتر عبدالعزيز دورى , كه در يارى وخـيـرخـواهـى ايـن جـانـب تـلاش پـيگيرانه داشته اند, كمال تشكر و تقدير را دارم و از درگاه خداوندمتعال خواهانم كه درستى در گفتار و كردار را به من الهام فرمايد.

حسين عطوان عمان , 15/2/1993 م