عنايت ودستگيري حضرت از زائرين خود



عنايت ودستگيري حضرت از زائرين خود

مؤلف كرامات صالحين مي نويسد: عنايتي از آن حضرت كه به يكي از گويندگان خوب مذهبي، «آقاي حاج سيّد علي ابطحي اصفهاني» نموده است، شنيدم كه بدينگونه است:

ايشان مي گفتند: به همراه همسرم به قصد زيارت حضرت رضا(عليه السلام) به مشهد رفتيم. مدّتي آنجا بوديم كه پولم تمام شد و هرچه نگريستم آشنايي نيافتم. حساب كردم ديدم براي بازگشت به تهران به هفتاد و پنج تومان، براي تهيّه دو بليط قطار نياز دارم و پانزده تومان هم براي مخارج ديگر.

وقتي همه راهها را بسته ديدم به حرم مشرّف شدم و با همه وجود از حضرت رضا(عليه السلام) حاجت خويش را خواستم و زيارت وداع خواندم و بيرون آمدم. در نزديكي سقّاخانه كه مي رفتم مردي زمين گير را ديدم كه مرا فرامي خواند، پنداشتم اوفقير است و كمك مي خواهد، شرمنده شدم نزديك رفتم تا از او عذرخواهي كنم و با زبان خوب دل او را به دست آورم كه گفت: «لطفاً يك استخاره كنيد.» استخاره كردم خوب بود.

گفت: «استخاره ديگري بفرماييد.» باز هم خوب بود.

گفت: «استخاره سوّمي هم بفرماييد.» آن هم خوب بود.

خنديد و دست به جيب كرد و مشتي ده توماني به من داد. جريان را پرسيدم.

گفت: «اين پول نود تومان است و مال شما است.»

پرسيدم: «چطور؟»

گفت: «واقعيّت اين است كه من در نظر داشتم مقداري پول به يكي از زائران حضرت رضا(عليه السلام) بدهم كه از پي آن انديشه همين جا نشسته و به زائران مي نگريستم كه به كداميك كمك كنم كه شما رسيديد و به دلم افتاد كه آن پول را به شما بدهم به همين جهت شما را صدا زدم و گفتم: استخاره كنيد! مرتبه اوّل به دلم افتاده بود كه سي تومان به شما بدهم كه خوب آمد؛ استخاره ديگري كردم كه سي تومان ديگر بيفزايم باز هم خوب آمد؛ استخاره سوّم را نيز خواستم كه باز هم خوب آمد و اين شد نود تومان.»

من خنديدم و گفتم: «يك استخاره ديگر بكنم؟»

گفت: «نه حواله همين است.»

و با دريافت حواله حضرت رضا(عليه السلام) همان روز به سوي تهران حركت كردم.

( - كرامات صالحين، ص 218. )