خبردادن حضرت رضا(ع)از نيّت باطني بزنطي



خبردادن حضرت رضا(عليه السلام)

از نيّت باطني بزنطي

احمدبن ابي نصر بزنطي گويد: من بعد از شهادت موسي بن جعفر(عليهما السلام) در امامت عليّ بن موسي الرّضا(عليهما السلام) در شك بودم و نامه اي به آن حضرت نوشته و مسايلي را سؤال كردم و مطالب مهمّي داشتم كه فراموش كردم بنويسم. وقتي پاسخ حضرت رسيد، ديدم تمام سؤالها را جواب داده و نوشته كه مطالب مهمتري هم داشتي ولي فراموش كردي بنويسي.

در اين هنگام چشم بصيرتم باز شد و حقيقت را يافته و به خدمت حضرت نوشتم كه: علاقمند بودم در منزل پرنور امامت به خدمت پرفيض شما شرفياب شوم؛ البتّه در يك موقعيّتي كه از طرف حكومت وقت، مشكلي برايم ايجاد نشود.

روزي نزديك غروب آفتاب بود كه حضرت مركبي را برايم فرستاد و سوار شده به منزل حضرت رفتم و نماز عشا را در خدمت حضرت خواندم و سپس با هم نشستيم و از هر دري حضرت با من سخن گفت و چه بسيار مشكلات و معضلات علمي را برايم حل فرمود؛ تا مقدار زيادي از شب گذشت و آنگاه حضرت به غلام خود دستور داد تا رختخواب اختصاصي خود را برايم مهيّا كرد.

در اين هنگام از قلبم خطور كرد: «چه كسي را همانند من سعادت نصيبش شده! با مركب سواري اختصاصي امام به منزل او آمدن! و در كنار امام عصر خويش نشستن! و با او سخن گفتن! و نهايتاً در ميان رختخواب اختصاصي خوابيدن!»

در اين حال صداي پرشور امام(عليه السلام) بر گوشم طنين افكند كه: «اي احمد! بخاطر اين مسايل فخر فروشي مكن! اميرمؤمنان(عليه السلام) در هنگام عيادت از صعصعةبن صوحان فرمود: اين عيادت و احترام من از تو، باعث فخرفروشي تو بر برادران ديني خود نباشد؛ زيرا اين عيادت و گراميداشت از تو را بعنوان يك تكليف شرعي انجام دادم.»

( - بحارالانوار، ج 39، ص 48. )