10 - شفاعت خاندان وحي و رسالت



10 - شفاعت خاندان وحي و رسالت

مردي از خراسان به امام هشتم عليّ بن موسي الرّضا(عليهما السلام) عرض كرد: اي فرزند گرانمايه پيامبر! من در عالم خواب پيامبر(صلي الله عليه و اله وسلم) را ديدم به من مي فرمود:

«آنگاه كه پاره تنم در سرزمينتان به خاك سپرده شود وستاره اي از ستارگانم در ديار شما نهان گردد، شما با اين امانت من چگونه رفتار خواهيد كرد؟»

آن گرامي فرمود: «آن امانت و آن ستاره و آن پاره وجودپيامبر، من هستم. آري! من در سرزمين شما به خاك سپرده مي شوم.

آگاه باشيد! هر كس مرا زيارت كند و در همان حال به حقوقي كه خداوند براي من مقرّر داشته است، آگاه باشد، در روز رستاخيز، من و پدران گرانقدرم شفاعت كننده او خواهيم بود و هر كس كه شفاعت كننده روز رستاخيزش، ما باشيم گرچه گناهي همانند گناه جنّ و انس از او سرزده باشد، نجات خواهديافت ... .»

( - عن الرضا(عليه السلام) أنّه قال له رجل من أهل خراسان: «يا ابن رسول اللّه! رأيت رسول اللّه(صلي الله عليه و اله وسلم) في المنام كأنّه يقول لي: كيف أنتم اذا دفن في أرضكم بعضي، فاستحفظتم وديعتي وغيّب في ثراكم نجمي؟» فقال له الرضا(عليه السلام): «انا المدفون في أرضكم و أنا بضعة من نبيّكم وأنا الوديعة والنجم. ألا! فمن زارني وهو يعرف ما أوجب اللّه تبارك وتعالي من حقّي وطاعتي فأنا وآبائي شفعائه يوم القيامة ومن كنّا شفعائه يوم القيامة نجا ولو كان عليه مثل وزر الثقلين الجنّ والانس....» بحارالانوار، ج 102 ص 32، ح 3. )

و در روايت ديگر از آن گرامي از جمله پاداش زيارت خالصانه آن حضرت، شفاعت روز رستاخيز عنوان شده است.

( - عن البزنطي قال: سمعت الرضا(عليه السلام) يقول: «مازارني احد من اوليائي عارفاً بحقّي إلاّ تشفّعت فيه يوم القيامة.» بحار، ج 102 ص 33، ح 7 و ص 31، ح 2. )