دعاي باران



دعاي باران

عليّ بن محمّد بن سيّار روايت مي كند هنگام ولايتعهدي حضرت رضاعليه السلام مدتي باران نباريد. گروهي از اطرافيان مأمون كه مخالف حضرت رضاعليه السلام بودند، اين موضوع را با ولايتعهدي حضرت پيوند داده به مأمون گفتند ا زمان ورود عليّ بن موسي به مرو و وليعهد شدنش خداوند باران را از ما قطع كرده است. مأمون از ا ين سخن ناراحت شد و از آن حضرت خواست تا از خداوند طلب نزول باران رحمت ند. حضرت رضاعليه السلام در روز دو شنبه به سوي صحرا حركت كرد و مردم نيز از خانه هاي خود بيرون آمدند و حضرت بعد از حمد و سپاس خداوند فرمود: بار خدايا تو، ما اهل بيت را بزرگ داشتي و ما را مورد احترام عموم قرار دادي، آنان به ما توسّل مي جويند و از طريق ما فضل و رحمت تو را طلب مي كنند و در انتظار نعمت و احسان تو هستند، خداوندا اكنون باران رحمت خود را بر اين مردم نازل و آنها را از نعمت خود بهره مند گردان، باران خود را هنگامي كه مردم به خانه هاي خود بازگشتند فرو فرست.

عليّ بن محمّد بن سيّار در ادامه روايت خود مي افزايد: سوگند به خدايي كه محمّدصلي الله عليه واله را براستي برانگيخت، پس از دعاي آن حضرت بادها وزيدن گرفت و ابرها به هم پيوست و رعد و برق پديد آمد و مردم مانند افرادي كه از باران فرار مي كنند از جاي برخاستند و به سوي خانه هاي خود روان شدند... و هنگامي كه جمعيت به خانه هاي خود رسيدند باران شروع شد.

( اخبار و آثار إمام رضاعليه السلام ، ص 5 - 143؛ مناقب اهل بيت:، 5/2 - 194. )