حكومت عباسيان در مرو



حكومت عباسيان در مرو

خراسان در زمان حكومت امويان به دليل دور بودن از مركز خلافت به پايگاهي براي مخالفان سياسي و ناراضيان تبديل شده بود تا آن كه أبو مسلم خراساني از آتش پنهاني كه سالهاي در زير خاكستر نهفته بود بهره گرفت و قدرت را از چنگ امويان به در آورد و به عباسيان سپرد.

خراسان كه نخستين پايگاه عبّاسيان به شمار مي رفت كمي بعد از به قدرت رسيدن آنان بار ديگر كانوني براي مخالفان سياسي و مذهبي شد ولي اين بار بر عليه عبّاسيان. اگر چه قيامهاي ضد عباسي در خراسان يكي پس از ديگري سركوب شد و هيچ گاه نتوانست بنيان حكومت عباسيان را متزلزل سازد، اما بي شك اگر تلاشهاي هارون الرشيد براي گسترش و سيطره حكومت عباسي در خراسان و اقدام مأمون در انتقال مركز حكومت به مرو نبود، اين شهر در عصر عبّاسيان، پذيراي همان نقشي بود كه در عهد امويان ايفا كرده بود.

نهضت مذهبي «استاذسيس» در سال 150، شورش يوسف بن إبراهيم ملقب به «يوسف البرام» در سال 0صلي الله عليه واله 1 و هاشم بن حكيم ملقب به «المقنع» (نقاب پوش) در سال 3صلي الله عليه واله 1 كه از دهكده اي نزديك مرو آغاز شد، قيام مذهبي و سياسي خوارج در سالهاي 5عليه السلام 1 و 9عليه السلام 1 به رهبري «حسين» كه از موإلي قنيس بن ثعلبه به شمار مي رفت و حمزة بن عبد اللّه كه شعله هاي قيام او به مدت 5 سال كانون مخالفتهاي ضد عباسي را در خراسان گرم و فعّال كرده بود و همچنين قيام أبو الخطيب در شرق خراسان (نساء) به سال 183 و آشوب رفيع بن ليث در سال 190، خراسان را كه روزي خاستگاه عبّاسيان بود، عليه آنها مي شوراند.

هارون الرشيد ناچار شد براي سركوبي و فرونشاندن آشوب رفيع بن ليث شخصاً عازم خراسان شود. وي در اين سفر فضل بن سهل و مأمون را كه مدتي عهده دار حكومت خراسان بود، همراه داشت با وجود اين سه سال بعد، در سال 193 بار ديگر به منظور دفع حملات جديد خوارج به رهبري حمزة بن عبد اللّه و تحريكات رفيع بن ليثط عازم خراسان شد.

هارون الرشيد در اين هنگام در شهر رقه، در كنار فرات بود و پس از اطلاع از حوادث خراسان به رغم كسالتي كه داشت بر اين سفر اصرار ورزيد، زيرا بيم داشت قيام از خراسان به ساير نواحي گسترش يابد. هارون در حالي كه از بيماري رنج مي برد ز رقه بيرون آمد و از طريق بغداد و همدان و ري عازم خراسان شد و در طول مسيرش شهرهاي سمنان، دامغان، بسطام، سبزوار، نيشابور و طوس را طي كرد، اما چون در شهر طوس بيماريش شدت يافت در منزل حميد بن قحطبه طائي جان سپرد و در همان جا مدفون شد.

با مرگ هارون الرشيد، محمّد امين در بغداد قدرت را در دست گرفت. اما بزودي بر اثر تحريك مخالفان مأمون كه در اين زمان زير نظر برادرش بر نيمه شرقي قلمرو عباسي حكومت مي كرد وصيت پدرش را ناديده گرفت و فرزند شيرخوارش موسي را به جانشيني انتخاب كرد و در پي نقشه اي طراحي شده از مأمون خواست تا عازم خراسان شود. مأمون به توصيه فضل بن سهل از اين اقدام امتناع كرد. امين از اقدام مأمون خشمگين شد و نام مأمون را از ولايتعهدي برانداخت و براي فرزند شيرخوارش، موسي بيعت گرفت.

مأمون با شنيدن اين خبر، خود را امير المؤمنين خواند و بر ضد برادرش شوريد، جنگهاي سخت و خونين فرزندان هارون الرشيد با ياري طاهر بن حسين (ذو اليمينين)، هرثمة بن اعين، و فضل بن سهل ذو الرياستين منجر به پيروزي مأمون شد.

در سال 182 هنگامي كه هارون براي امين از مردم بيعت گرفت و قرار شد مأمون بعد از امين خلافت را به عهده گيرد، مأمون براساس رسم كهن و ديرينه اي، به ايالت شرقي قلمرو عباسي آمده و به عنوان حكمران در خراسان ماند.

مادر مأمون كنيزي از بادغيس خراسان بود، اين موضوع اگر چه بعدها منشأ اختلافات و تحوّلات سياسي در حكومت عباسي شد، اما در استحكام پايگاه مردمي مأمون در خراسان نقش بسزايي داشت.

( تاريخ طبري، (چاپ بيروت)، 122/5، 128، عليه السلام 13، 138 و (چاپ تهران)، 29/13صلي الله عليه واله 5، 0صلي الله عليه واله - 59صلي الله عليه واله 5، الكامل في التاريخ، (چاپ بيروت)، 4/عليه السلام 14، 153، 158، 2صلي الله عليه واله 1، 2عليه السلام 1، و (چاپ تهران)، 248/10، صلي الله عليه واله 25، 0عليه السلام 2، 289؛ مروج الذهب، 2/2 - 401، 404، 418، 422، 440؛ تاريخ يعقوبي، 1/2صلي الله عليه واله 4، عليه السلام صلي الله عليه واله 4، 9صلي الله عليه واله 4؛ تاريخ برگزيده، ص 205، 311؛ تاريخ فخري، ص 1 - 300؛ اخبار الطوال، 443 - 433، و همچنين ممتحن، نهضت شعوبيه، فصل دوازدهم و بيستم. )