سرخس



سرخس

سرخس را دو گونه تلفظ كرده اند، سرْخَس و سَرَخْس در لغتنامه ها، واژه ( خراسان بزرگ، ص 105. )

سرخس را، به گياهي كه داراي ساقه هاي زيرزميني و نوعي گياه دارويي معني كرده اند سرخس يكي از شهرهاي قديمي ايران است كه گروهي بنيانگذار آن را كيكاووس نوشته اند. او زميني را به سرخس پسر گودرز به اقطاع داد و سرخس در آن جا شهري بنا نهاد كه سرخس ناميده شد گروهي بنيانگذار آن را «كيكاووس» يا ( آثار البلاد، ص 39)

«افراسياب ذو القرنين» دانسته اند شهر سرخس در زمان خلافت عثمان توسط ( خراسان بزرگ، ص 150. )

عبد اللّه بن خازم سلمي فتح شد اصطخري در مسالك الممالك و جيهاني در ( فتوح البلدان، ص عليه السلام 28، البلدان ص 55، الفتوح، ص 85. )

اشكال العالم مي نويسند:

سرخس شهري است ميان مرو و نيشابور در زمين «هامون» بدان جا آب روان نيست. مگر آب جوي هرات كه در سالي چند روز آن جا رسد و جمله ايشان، از آب باران است و بركه ها از آب چاه و آن (سرخس) شهري است كه در بزرگي يك نيمه «مرو» باشد. و به غايت آبادان است و نعمتهاي فراخ، هواي آن تندرست تر است و بيشتر نواحي آن مرغزار و آن را ديه هاي اندك و گرداگرد آن اعراب باشند، خداوندان شتر، و آبهاي ايشان از چاه است و آسياب ايشان بر چهارپايان از شتر و گاو و بناهاي ايشان از گل است.

( مسالك الممالك، ص 251 ؛ جيهاني اشكال العالم، ص 9صلي الله عليه واله 1. )

يعقوبي در البلدان، سرخس را سرزميني با شكوه و شهري بزرگ كه در بياباني ريگزار واقع شده است توصيف مي كند. وي مي نويسد: مردمي به هم آميخته (از نژاد عرب و فارس) در آن سكونت دارند عبد اللّه بن خازم سلمي در خلافت عثمان همان زمان كه از طرف «عبد اللّه بن كريز» مأمور بود آن را فتح كرد و آب مشروب اهالي از چاها است و نهري و چشمه اي ندارد.

( البلدان، ص 55. )

لسترنج مي نويسد: شهر سرخس در كنار كوتاهترين راه طوس به مرو بزرگ در ساحل راست، يعني ساحل شرقي رودخانه مشهد واقع است. اين رودخانه را امروز «تجند» گويند، ظاهراً جغرافي نويسان قرون وسطي از اين رودخانه اسم نبرده اند.

اين رودخانه از باتلاقهاي حوالي «كوچان» برمي خيزد و نخست به سمت جنوب خاوري جريان مي يابد و از مشهد مي گذرد و پس از آن قريب صد ميل از مشهد دور شد از سمت جنوب شاخه بزرگي به نام رود هرات به آن ملحق شده و سپس به سمت شمال جاري مي شود و به سرخس مي رود و مقداري كه به سمت شمال پيش رفت در طول جغرافيايي ابيورد در محلي موسوم به «اجمعه» در كوير فرو مي رود و آن جا نيزار و بيشه است. سرخس در قرن چهارم ه'. ق شهري بزرگ و به اندازه نصف مرو بود و آب و هوايي خوش داشت در چراگاههايش شتر و گوسفند بسيار بود و چون آب فراوان نداشت كشتزارهايش اندك بود. مقدسي گويد: سرخس مسجد و بازاري نيكو دارد و در حومه اش باغهاي بسيار است. قزويني گويد: سرخس شهري است بزرگ و پر جمعيت و اهالي آن در ساختن دستارها و مقنعه هاي زردوزي شده مهارت خاصي دارند و مصنوعات آنها به ممالك ديگر صادر مي شود. در قرن هشتم حمد اللّه مستوفي درباره سرخس مي گويد: دور باروش (دور بارويش) پنج هزار گام است و قلعه اي محكم و از خاكريز دارد و هوايش گرمسير است و آبش از رودخانه اي است كه از «هري» به طوس مي آيد و عظيم و نيكو و هاضم و از ميوه هايش انگور و خربزه نيكو است. امروز سرخس، ( جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي، ص 2 - 421؛ الاعلاق النفيسة، ص 3عليه السلام ؛ ابن حوقل، صورة الأرض، ص 333، 434، احسن التقاسيم، ص 312، 314؛ آثار البلاد، 1/2صلي الله عليه واله 2؛ نزهة القلوب، ص 9عليه السلام 1. )

در مرز ايران و روسيه است، سرخس قديم در سمت راست «هري رود» است كه جزو قلمرو شوروي سابق، و سرخس جديد در قلمرو جمهوري اسلامي ايران است.

( خراسان بزرگ، ص صلي الله عليه واله 15. )

كتاب سرخس ديروز و امروز مي نويسد: سرخس امروز بخش وسيعي است از شهرستان مشهد در منتهي إليه شمال شرقي استان خراسان مشتمل بر چهار دهستان به نام سرخس، كندكلي، مزدوران و قلعه قصاب. قديمي ترين كانون مسكوني آن يعني سرخس زماني بسيار آبادان و معروف بوده و زماني ديگر خراب و گمنام شده است.

( سرخس ديروز و امروز، پيشگفتار مؤلّف، ص الف. )

شرايط اقليمي خراسان ايجاب مي كرد كه راههاي شرقي و غربي از ناحيه سرخس بگذرد، زيرا مركز خراسان شمالي را صحراهاي خشك فراگرفته بود كه بخشهاي آباد را در شرق و غرب آن از هم جدا مي كرد. سرخس مدخل بخش غربي در حدّ فاصل بين مرو و نيشابور واقع بود. براي كاروانياني كه از مرو به سوي غرب خراسان مي آمدند و دشواريهاي عبور از صحراي خشك بين اين دو شهر را تحمل كرده بودند، سرخس نقطه اميدي به شمار مي آمد. چه اين شهر در لبه نيمه خشك خراسان غربي قرار داشت و لااقل از بركت رودي كه ايامي از سال را آب شيرين داشت بهره مند بود. كاروانيان هنگام ورود به سرخس به دريانورداني شبيه بودند كه پس از طي درياي بيكران به ساحل نيمه خشكي پا مي گذاردند و به اميد رسيدن به سرزميني پرنعمت شادمانيها مي كردند، لذا سرخس يا دروازه خراسان غربي با اين كه از ديرباز بسيار فراخ نعمت نبوده ولي به چشم تازه وارداني كه از شرق سرخس مي آمدند آرامش دهنده و اميدبخش بوده است. مرو هم از شمال شرقي سرخس براي مسافريني كه از شرق به غرب خراسان مي رفتند همين گونه جلوه مي كرد. اين امتيازهاي نسبي جغرافيايي سبب شده است كه از دورترين ازمنه تاريخي راههاي ارتباطي خراسان به سوي نواحيي كه در اين دو شهر واقعند گرايش پيدا كند و آنها را شاهد وقايع بسياري از تاريخ اين سرزمين بداند.

( سرخس امروز و ديروز، ص 5 - 4. )

بنابر نقل گريشمن سرخس در چهار راه اقوام قرار گرفته بود. ابن فضلان كه در ( همان، ص 4؛ ر.ك. به: گريشمن، ايران از آغاز تا اسلام، ص 0صلي الله عليه واله . )

سال 309 هجري از سرخس ديدن كرده، اين شهر را با اهميت توصيف كرده است.

( سفرنامه ابن فضلان، ص 3 - 2صلي الله عليه واله . )