اصطخر



اصطخر

اصطخر در طول هفتاد و نُه درجه و عرض سي و دو درجه جغرافيايي در فارس قرار گرفته است. ياقوت حموي مي نويسد: أوّل كسي كه بناي شهر اصطخر را نهاد، اصطخر بن طهمورث پيشدادي بود و اين شخص نزد مردم ايران منزلت بسيار داشت.

( مرآت البلدان، 1/1 - 90؛ شيرازنامه، ص 23؛ جيهاني، حدود العالم، ص 1 - 130. )

فتح اصطخر در عهد خليفه دوم و در سال صلي الله عليه واله 1 هجرت توسط عثمان أبي العاص و أبو موسي اشعري صورت گرفت. و در سال 4عليه السلام ( شيرازنامه، ص 24. )

هجري توسط محمّد بن يوسف برادر حجّاج بن يوسف ثقفي، در نُه فرسخي جنوب اصطخر، در وقت طلوع برج سنبله بناي شهر شيراز گذاشته شد و اين شهر روزبروز از رونق اصطخر كاست.

( فارسنامه، ص 132؛ مسالك الممالك، ص 111. )

آنچه از نوشته جغرافيدانان قرون أوّل اسلامي درباره اصطخر به دست مي آيد، اين است كه اصطخر در آن زمان بسيار وسيع بوده، اصطخري در مسالك الممالك مي نويسد: اصطخر شهري است بزرگ، چند اردشير خوره باشد به بزرگي، و به اردشير خوره شهرهاست چون شيراز و سيراف،... تا حيث يزد بزرگتر نواحي اصطخر باشد سه جايگاه مسجد آدينه دارد. كثه ميبد و نايين و بهره، مقدار ناحيت اصطخر شصت فرسنگ باشد، ابرقو شهري است اقليد و سرمق دوپاره شهرند و به پارسي كليد و سرمه خوانند...

( مسالك الممالك، ص 8 - عليه السلام 9؛ اطلس تاريخي ايران، نقشه شماره 8، 9، 10. )

مسافت بين شيراز تا اصطخر دوازده فرسنگ و وسعت اين شهر يك ميل بوده است. ابن حوقل در قرن چهارم از خراب شدن باروي شهر اصطخر سخن ( مسالك الممالك، ص 115؛ مرآت البلدان، 103/1؛ صورة الأرض، ص 194. )

مي گويد و از دروازه اي به نام دروازه خراسان نام مي برد كه احتمالاً علت ( صورة الأرض، ص 194. )

نامگذاري آن به دروازه خراسان، به اين دليل بوده كه در مسير راه خراسان قرار داشته است. ابن حوقل نيز از وسعت اصطخر ياد مي كند و يزد كه بزرگترين ناحيه آن كثه و ميبد، نايين و فهرج (بهره) و همچنين رودان كه جزّ كرمان بوه است و سپس جزء فارس شده و ابرقوه و چند شهر ديگر را از نواحي اصطخر مي شمارد.