ظخ «هور ابلّه» خوانند



ظخ «هور ابلّه» خوانند.

( مسالك الممالك، ص 83. )

ناصر خسرو كه در سال 438 ه' ق از شهر ابلّه ديدن كرده در سفرنامه خود مي نويسد: شهر ابلّه بر كنار نهر است و نهر، بدان موسوم است، شهري آبادان ديدم با قصرها و بازارها و مساجد و اربطه (رباطها = كاروانسراها) كه آن را حدّ و وصف نتوان كرد و اصل شهر بر جانب شمال نهر بود و از جانب جنوب نيز، محلّتها (محله ها) و مساجد و اربطه ها و بازارها بود و بناهاي عظيم بود چنان كه از آن نزه تر (پاكتر) در عالم نباشد و آن را شقّ عثمان مي گفتند و... .

( ناصر خسرو، سفرنامه، ص 159. )

2. از ابلّه تا «بيان» (Bayan) پنج فرسخ.

3. از بيان تا «حصن مهدي» (Mohdyd - Hicn) هشت فرسخ (دو مرحله) ( مسالك الممالك، ص 94. )

است. و برابر نقل ابن حوقل بيان تا حصن مهدي يك منزل بر پشت شتر مسافت دارد. حصن مهدي يا دژمهدي قلعه اي است كه مهدي خليفه عباسي (پدر ( صورة الأرض ص 30. )

هارون الرشيد) آن را ساخته بود و امروز (سال 320 ه' ق) از آن اثري نيست.

( إشكال العالم، ص 104. )

4. از حصن مهدي تا «سوق الاربعاء» (Arbaa - al - souk) چهار فرسخ.

5. از سوق الاربعاء تا «محول» (Mohgavwal) شش فرسخ.

صلي الله عليه واله . از محول تا «دولاب» (Doulab) هشت فرسخ.

عليه السلام . از دولاب تا «سوق الاهواز» (Ahwaz - al - souk) دو فرسخ. بنابراين از بصره تا سوق الاهواز سي و شش فرسخ راه است.

( كتاب الخراج، ص صلي الله عليه واله 2؛ الاعلاق النفيسة، ص 21 - 219. )

جيهاني، در إشكال العالم، اصطخري در مسالك الممالك، ابن حوقل در صورة الأرض مسير راه بصره تا خوزستان (سرحد خوزستان) را با تفاوتهاي اندكي به اين شرح بيان مي كنند:

( صورة الأرض ص 30؛ إشكال العالم، ص 8 - عليه السلام 10؛ مسالك الممالك ص 4 - 93. )

1. ابلّه

2. بيان

3. حصن مهدي

4. باستيان

5. خان مزدويه

صلي الله عليه واله . دورق

عليه السلام . قريه دايرا

8. آسك

9. ارجان

ابن بطوطه كه در سال 25عليه السلام ه' ق از بصره وارد ابلّه شده اين مسير را از طريق آب طي كرده است او مي گويد: از ساحل بصره بر صنبوق (زورق كوچك) نشستيم و به ابلّه رفتيم، ابلّه تا بصره ده ميل فاصله دارد... از ابلّه وارد هوري شديم كه از خليج فارس منشعب مي شود، ما به وسيله كشتي كوچكي مسافرت مي كرديم... پس از غروب به راه افتاديم و سحرگاه به عبّادان (آبادان) رسيديم... صبحگاهان به عزم ماجول (معشور يا ماهشهر) سوار كشتي شديم... يك روز در آن شهر به سر برديم... چارپايي كرايه كرديم و پس از آن كه سه روز از طريق بيابان راه پيموديم به رامز (رامهرمز) رسيديم، در اين بيابان طوايف كرد در چادرهاي معين زندگي مي كنند. مي گويند اين طوايف از نژاد عرب مي باشند. رامز شهر خوبي است و شهرهاي زيادي دارد... در رامز يك شب توقف كرديم. آن گاه از ميان جلگه اي كه آباديهايي از طوايف كرد در آن بود حركت كرديم در هر يك از منازل اين راه زاويه اي است كه براي مسافرين نان و گوشت و حلوا آماده دارند. حلواي آنان از شيره انگور است.... سرانجام به شهر تستر (شوشتر) رسيديم تستر براي ورود و خروج مسافرين يك در بيشتر ندارد و آن را دروازه دسبول (دزفول) مي نامند. دروازه در لغت آنان به معني در است، درهاي ديگر اين شهر به سوي رودخانه باز مي شود... از تستر (شوشتر) حركت كرديم سه روز از كوههاي بلند راه مي رفتيم تا به ايذه رسيديم، ايذه را «مال الامير» نيز مي ناميدند.

( ابن بطوطه، سفرنامه، ص 203 - 198. )

ناصر خسرو در سال 438 ه' ق. نيز مسير بصره، ابلّه، عبّادان (آبادان) را از طريق دريا طي كرده است. وي در سفرنامه خود مي نويسد:

از بصره بيرون آمديم و در زورق نشستيم، از نهر ابلّه تا چهار فرسنگ كه مي آمديم، از هر دو طرف نهر و باغ و بستان و كوشك و منظر بود. چون به شاطي عثمان رسيديم فرود آمديم و برابر شهر ابلّه و آن جا مقام كرديم و... بر كشتي ( سفرنامه، ص 1صلي الله عليه واله 1. )

بزرگي كه آن را «بوصي» مي گفتند نشستيم و خلق بسيار از جوانب كه آن كشتي را مي ديدند، دعا مي كردند كه «يا بوصي سلكك اللّه تعالي» و به عبّادان (آبادان) رسيديم.

ناصر خسرو از عبّادان به مهروبان، و از آن جا به سبب ناامني راه با كمك حاكم ارغان (ارجان) به سمت ارجان ادامه سفر داده و پس از حركت به سوي اصفهان به مرو (خراسان) رفته است. بنابراين در مسير راه خود از اهواز و فارس عبور نكرده است.