پسر گمشده




( پسر گمشده )



عامربن عبدالله از جمله اصحاب حديث و حاكم مرو بود فرمود:

وقتي من در مشهد مقدس رضوي در حرم مطهر مشرف بودم شخص تركي را ديدم وارد حرم شد و تا نزديك سر مبارك امام رضا (عليه السلام) آمد و ايستاد و شروع به گريه و تضرع و زاري كرد و با زبان تركي با خداي خود مناجات مي نمود و من هم كه نزديك او بودم مي شنيدم.

گفت اي پروردگار من اگر پسرم زنده است او را بمن برسان وچشم مرا بديدار او روشن فرما و اگر مرده خبر او را باز بمن برسان و در هر حال مرا بحال او آگاه گردان چرا كه بيش از اين طاقت انتظار ندارم.

من چون بزبان تركي وارد بودم دعاي او را شنيدم و فهميدم چه درد دل نمود دلم بحال او سوخت بزبان تركي باو گفتم اي مرد ترا چه مي شود و قضيه تو چيست؟!

گفت مرا پسري بود كه مايه حيات من بود و او در جنگ اسحق آباد مفقود شده و هيچ خبري از او ندارم و او را مادري است كه شب و روز پيوسته در فراقش گريه و بي قراري مي كند و من چون شنيده ام كه دعاي من در اين مشهد شريف مستجاب ميشود لاجرم خود را باين عتبه مقدسه رسانيده ام تا اظهار حاجت كنم و بمقصود خود برسم.

من چون بر اين قضيه مطلع شدم دلم بحالش سوخت و دستش را گرفته و با يكديگر از حرم بيرون آمديم و من باين خيال بودم كه او را بمنزلم برده پذيرائي و دلجوئي و مهماني كنم تا از مسجد بيرون شديم ناگهان جواني بلند قامت و تازه خط ديدم كه جامه اي كهنه اي دربر داشت تا آن جوان نظرش بآن مرد افتاد دستهاي خود را برگردن او انداخت و هر دو شروع بگريه كردند معلوم شد كه اين جوان همان كسي است كه مرد ترك خبر او را از خدا بتوسط حضرت رضا (عليه السلام) مي طلبيد و باين زودي دعاي پيرمرد مستجاب شد.

از آن جوان پرسيدم كه تا حالا كجا بودي و چطور به اينجا آمدي؟! گفت من پس از جنگ در طبرستان واقع شدم در آنجا شخصي از اهل ديلم مرا تربيت كرد تا بزرگ شدم و در جستجوي پدر و مادر خود بود چون خبري از آنها نداشتم.

در اين اثناء گروهي را ديدم كه رو به مشهد مقدس آورده منهم همراه آنها شدم تا باين مكان شريف رسيدم.

آنگاه آن مرد ترك كه پدر آن جوان بود گفت حال كه چنين پيش آمدي شد من ديگر بر خود قرار دادم كه تا زنده هستم دست از اين مشهد شريف برندارم.

( - عيون اخبار الرضا . )



درمانده ام دستم بگير مولا علي موسي الرضا(عليه السلام)

افتاده ام دستم بگير مولا علي موسي الرضا(عليه السلام)

پاسخ ده از لطف و كرم از در مرانم با كرم

آواره ام دستم بگير مولا علي موسي الرضا(عليه السلام)

اي ملجا درماندگان اي چاره بيچارگان

بيچاره ام دستم بگير مولا علي موسي الرضا(عليه السلام)

زار و حقير و بنده ام شاها ز بس شرمنده ام

سر بر زمين افكنده ام مولا علي موسي الرضا(عليه السلام)