چهار حاجت




( چهار حاجت )



مرحوم شيخ موسي نجل شيخ علي نجفي نقل فرمود:

بزيارت حضرت ثامن الائمه (عليه السلام) مشرف شدم دچار بيماري سختي شدم و در اثر آن ناخوشي هر دو چشمم آب سياه آورد بقسميكه جائي را نمي ديدم.

مبلغي هم پول داشتم صاحب خانه بعنوان قرض از من گرفت ومركبي هم داشتم كه صاحب خانه از من خريده بود نه پولي را كه طلب داشتم مي داد نه وجه مركب را و چند كتاب هم داشتم مفقود شد و از اين جهات بسيار دل تنگ بودم.

آنگاه با دل تنگي تمام نزد طبيب رفتم چون چشمانم را ديد دوائي را تجويز نمود و گفت تا سه روز آن را استفاده نما اگر بهبودي يافتي فبها اگر بهبودي نيافتي علاجي ندارد چون آب سياه آورده من بگفته او عمل كردم بهبودي حاصل نشد. لذا مايوس از همه جا شده رو به دارالشفاي حقيقي كه حرم حضرت رضا (عليه السلام) باشد شدم وقتي مشرف شدم بآنحضرت عرض كردم اي سيد من مي داني كه من براي تحصيل علوم دينيه آمده ام و اكنون چشمم چنين شده و حال شفاي چشمم و وصول طلبم و وجه مركب وكتابهاي خود را از حضرتت مي خواهم. از صبح كه بحرم مشرف شدم تا ظهر مشغول گريه و زاري بودم آنگاه براي ظهر بمنزل رفتم و بعد از نماز و صرف نهار خواب مرا ربود وقتي از خواب بيدار شدم چشمانم را روشن و بينا ديدم با خود گفتم خوابم يا بيدار فوراً برخاستم و براه افتادم. اهل خانه چون مرا بينا ديدند تعجب كرده واز مرحمت حضرت رضا (عليه السلام) اظهار خوشحالي نمودند.

بعد از اين قضيه آن طلبي را كه داشتم با وجه مركب بمن رسيد وكتابهاي مفقود شده نيز پيدا شد.

( - دارالسلام محدث نوري . )



كجا روم كه بجز در گهت پناه ندارم

جز آستانه لطفت گريز گاه ندارم