شفاي برص




( شفاي برص )



شخصي از سادات به نام ميرعلي نقي گفت:

گردن من را مرض برص فرا گرفت و هر دكتري كه رفتم و در مقام علاج برآمدند فائده اي نبخشيد.

روزي يك نفر از روي استهزاء به من گفت اگر تو آدم خوبي بودي باين مرض برص مبتلا نمي شدي. اين سخن او بسيار بر دل من اثر كرد و ناراحت و متألم شدم.

پس نزد قبر شريف حضرت رضا (عليه السلام) رفتم و زياد ناله و استغاثه نمودم و عرض كردم: اي مولاي من اگر من سيدم روا مدار كه دچار چنين مرضي باشم و اگر غير سيدم، باشد كه آزار من بيشتر شود.

پس گريه و زاري كرده و بخانه آمدم و در خانه كتابي بود آنكتاب را برداشته خود را مشغول مطالعه آن كردم. ناگهان در آن كتاب چشمم افتاد كه نوشته شده بود:

شخصي شكايت كرد خدمت يكي از ائمه طاهرين : از بهق وبرص. امام (عليه السلام) به او فرمود حنا و نوره برآن ( - محركه علني است و آن پيسي ظاهر پوست باشد. )

موضع بمال. تا اين روايت را ديدم فوراً منتقل شدم كه ديدن من اين روايت را در اينجا از نظر عنايت امام هشتم صلوات الله عليه است.

همان دم بآن دستور عمل كردم دو ساعت فاصله نشد كه بكلي آنمرض از مرحمت و توجه امام ثامن (عليه السلام) برطرف شد.

( - دارالسلام محدث نوري . )



هر درد كه بي علاج باشد

از لطف رضا رسد بدرمان