شهادت امام


شهادت امام

سر انجام مامون تصميم به قتل امام گرفت،زيرا دريافته بود كه به هيچ روى نمى تواند امام را آلت دست خويش قرار دهد،و عظمت امام و توجه جامعه نسبت به آن گرامى نيز روز افزون بود، و با تمام كوششهاى مامون كه مايل بود بر شخصيت اجتماعى امام لطمه يى وارد سازد، شخصيت و احترام امام روزاروز اوج بيشترى مى گرفت،و مامون مى دانست هر چه وقت بگذرد حقانيت امام و تزوير مامون بر ملاتر مى شود،و از سوى ديگر عباسيان و طرفداران آنان از عمل مامون در واگذارى وليعهدى خود به امام،ناراضى بودند و حتى به عنوان مخالفت در بغداد با«ابراهيم بن مهدى عباسى »بيعت كردند،و بدين ترتيب حكومت مامون از جهات مختلف در خطر قرار گرفته بود،لذا پنهانى در صدد نابودى امام بر آمد و او را مسموم ساخت تا هم از امام خلاصى يابد و هم بنى عباس و طرفدارانشان را به سوى خود جلب كند،و پس از شهادت آن گرامى به بنى عباس نوشت:



شما انتقاد مى كرديد كه چرا مقام ولايتعهدى را به على بن موسى الرضا واگذاشته ام،آگاه باشيد كه او درگذشت،پس به اطاعت من در آييد» (57) مامون مى كوشيد طرفداران و پيروان امام رضا عليه السلام از شهادت امام مطلع نشوند،و با تظاهر و عوامفريبى مى خواست نايت خود را پنهان سازد و وانمود كند كه امام به مرگ طبيعى در گذشته است،اما حقيقت پنهان نماند و ياران ويژه ى امام و وابستگان از ماجرا با خبر شدند.



«ابا صلت هروى »كه از ياران نزديك امام رضا عليه السلام است،گفتارى دارد كه چگونگى امور فيما بين مامون و امام،و سر انجام قتل آن گرامى را براى ما بازگو مى كند:



«احمد بن على انصارى »مى گويد از«ابا صلت »پرسيدم:



چگونه مامون با آنكه به احترام و دوستدارى امام تظاهر مى كرد و او را وليعهد خود ساخت، ممكن است به قتل او اقدام كرده باشد؟



«ابا صلت »گفت:مامون چون عظمت و بزرگوارى امام را ديده بود اظهار احترام و دوستى مى كرد،و او را وليعهد خود نمود تا به مردم وانمود كند كه امام دنيا دوست است،و در چشم مردم سقوط كند،اما چون ديد بر زهد و تقواى امام لطمه يى وارد نيامد و مردم از امام چيزى بر خلاف قدس و تقوى نديدند،و بهمين جهت مقام و فضيلت امام نزد مردم روزافزون شد، مامون از متكلمان شهرهاى مختلف افرادى را گرد آورد به اميد آنكه يكى از آنان در بحث علمى بر امام غلبه كند و مقام علمى امام نزد دانشمندان شكست بخورد،



و آنگاه بوسيله ى آنان نقض امام نزد عامه ى مردم مشهور شود،اما هيچكس از يهوديان و مسيحيان و آتش پرستان و صائبين و برهمنان و ملحدان و دهرى مذهبان و نيز هيچ جدل كننده يى از فرقه هاى مسلمانان با امام سخن نگفت مگر آنكه امام بر او پيروز شد و او را به استدلال خويش معترف ساخت،



و چون چنين شد مردم مى گفتند:«به خدا سوگند امام براى خلافت اولى و شايسته تر از مامون است »و ماموران مامون اين خبرها را براى او بازگو مى كردند،و او سخت خشمگين مى شد و آتش حسدش زبانه مى كشيد.و نيز امام عليه السلام از گفتن حق در برابر مامون پروا نداشت،و در بسيارى مواقع چيزهايى كه ناخوشايند مامون بود مى فرمود،و اين نيز موجب شدت خشم مامون و كينه ى او نسبت به امام مى شد،و سر انجام چون از حيله هاى گوناگون خود عليه امام نتيجه نگرفت پنهانى امام را مسموم ساخت » (58)



و نيز«ابا صلت »كه خود همراه امام بوده،و در دفن امام نيز شركت داشته است مى گويد در راه بازگشت از مرو به بغداد در طوس مامون امام را با انگور مسموم به قتل رساند. (59)



پيكر پاك امام،در همان بقعه يى كه هارون قبلا مدفون شده بود،در جلوى قبر هارون بخاك سپرده شد.واقعه ى شهادت امام رضا عليه السلام در روز آخر ماه صفر سال 203هجرى بود و در اين هنگام امام پنجاه و پنجسال داشت...



درود خدا و پيامبران و پاكان و نيكان بر روح مقدس آن بزرگوار.



بارى،سكوت و تحريف تواريخ موجب آن شده كه ابعاد جنايات برخى ستمگران و از آن جمله مامون عباسى براى آيندگان بدرستى آشكار نباشد،مامون با رذيلت و حيله گرى نه تنها امام عليه السلام را سر انجام مسموم و مقتول ساخت،بلكه بسيارى از وابستگان امام و علويان بزرگوار و شيعيان وفادار به امام را نيز يا نابود كرد يا آواره ى شهرها و دشتها و كوهها نمود،و چنان عرصه را بر آنان تنگ ساخت كه آن گراميان پنهان و گمنام هر يك بگوشه يى فرارى شدند،و سر انجام برخى شربت شهادت نوشيدند و برخى نيز گمنام زيستند و مردند،و از تاريخ زندگى بسيارى از آنان هيچ خبرى در دست نيست و برخى خبرهاى پراكنده نيز توسط شيعيان ضبط و محفوظ مانده است...




پاورقي

57- طبرى ج 11 ص 1030- البداية و النهايه ج 10 ص 249 و غير آن به نقل حياة الامام الرضا ص 349



58- عيون اخبار ج 2 ص 241



59- عيون اخبار ج 2 ص 245