پنج درس ارزشمند و آموزنده




1 ابوسعيد خراسانى حكايت كند:

روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا عليه السلام وارد شدند و پيرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤ ال كردند؟

امام عليه السلام به يكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به ديگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحيح مى باشد.

وقتى علّت آن را جويا شدند؟

حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زيارت و ملاقات با من آمده است ، سفرش مباح مى باشد؛ ولى ديگرى چون به عنوان زيارت و ديدار سلطان حركت نموده ، سفرش معصيت است .(59)

2 در بين مسافرتى كه امام رضا عليه السلام از شهر مدينه به سوى خراسان داشت ، هرگاه ، كه سفره غذا پهن مى كردند و غذا چيده و آماده خوردن مى شد، حضرت دستور مى داد تا تمامى پيش خدمتان سياه پوست و ... بر سر سفره طعام حاضر شوند؛ و سپس حضرت كنار آن ها مى نشست و غذاى خود را ميل مى نمود.

اطرافيان به آن حضرت اعتراض كردند كه چرا براى غلامان سفره اى جدا نمى اندازى ؟!

امام عليه السلام فرمود: آرام باشيد اين چه حرفى است ؟!

خداى ما يكى است ، پدر و مادر ما يكى است و هركس مسئول اعمال و كردار خود مى باشد.(60)

3 محمّد بن سنان گويد:

چند روزى پس از آن كه امام موسى كاظم عليه السلام رحلت نمود و امام رضا عليه السلام جاى پدر، در منصب امامت قرار گرفت و مردم در مسائل مختلف به ايشان مراجعه مى كردند.

به حضرت عرض كردم : ياابن رسول اللّه ! ممكن است از طرف هارون به شما آسيبى برسد و بهتر است محتاط باشيد.

امام عليه السلام اظهار داشت : همان طور كه جدّم ، رسول اللّه صلى الله عليه و آله فرمود: چنانچه ابوجهل ، موئى از سر من جدا كند، من پيغمبر نيستم ، من نيز مى گويم : اگر هارون موئى از سر من جدا كند من امام و جانشين پدرم نخواه بود.(61)

4 يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام به نام معمّر بن خلاد حكايت نمايد:

هر موقع سفره غذا براى آن حضرت پهن مى گرديد، كنار آن سفره نيز يك سينى آورده مى شد.

پس امام عليه السلام از هر نوع غذا، مقدارى بر مى داشت و داخل آن سينى قرار مى داد و به يكى از غلامان خود مى فرمود كه تحويل فقراء و تهى دستان داده شود.

سپس به دنباله آن ، اين آيه شريفه قرآن : فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (62) را تلاوت مى نمود؛ و مى فرمود: خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عاليه بهشت ، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد.

به همين جهت ، اطعام دادن و سير گرداندن افراد را وسيله اى براى ورود به بهشت قرار داده است .(63)

5 - سليمان بن جعفر - كه يكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام است - حكايت كند:

يكى از نوادگان امام سجّاد عليه السلام - به نام علىّ بن عبيداللّه - مشتاق ديدار و زيارت امام رضا عليه السلام بود، به او گفتم : چه چيزى مانع از رفتن به محضر شريف آن حضرت مى باشد؟

پاسخ داد: هيبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گرديده است .

اين موضوع سپرى گشت ، تا آن كه روزى مختصركسالتى بر وجود مبارك امام عليه السلام عارض شد و مردم به عيادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند.

پس به آن شخص گفتم : فرصت مناسبى پيش آمده است و تو نيز به همراه ديگر افراد به ديدار و ملاقات آن حضرت برو، كه فرصت خوبى خواهد بود.

لذا علىّ بن عبيد اللّه به عيادت و ديدار امام رضا عليه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسيار مسرور و خوشحال گرديد.

مدّتى از اين ديدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبيداللّه روزى مريض شد؛ و چون خبر به امام عليه السلام رسيد، حضرت جهت عيادت از او حركت نمود؛ و من نيز همراه آن بزرگوار به راه افتادم ، چون وارد منزل او شديم ، حضرت مختصرى كنار بستر او نشست و از او دلجوئى نمود.

و پس از گذشت لحظاتى كه از منزل خارج شديم ، يكى از بستگان آن شخص گفت : همسر علىّ بن عبيداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جايگاه جلوس ‍ حضرت رضا عليه السلام را مى بوسيد و بدن خود را به وسيله آن محلّ تبرّك مى نمود