ناراحتي شکم و روده


شوهرم دچار ناراحتي شديد در ناحيه شکم و روده شده بود.بايد دائماً در بيمارستان پيش او مي ماندم.از بيمارستان به همکاران زنگ زدم و گفتم که نمي توانم بيايم.به دليل بيماري شوهرم يک ماهي مي شد که نتوانسته بودم به محل کارم بروم.يک روز که دلم حسابي هواي حرم و همکاران را کرده بود، به حرم آمدم.2 روز بعد از آن روز قرار بود که شوهرم را عمل کنند، البته اين عمل دومش بود چون عمل اول جواب نداده بود.پس از سلام و احوال پرسي با همکاران براي زيارت رفتم.خسته بودم و دلم حسابي گرفته بود.نمي دانم چقدر آن روز گريه کردم فقط به ياد دارم که در تمام عمرم آنقدر گريه نکرده بودم و شفاي شوهرم را از آقا خواستم.برخاستم و دوباره به بيمارستان رفتم.داخل اتاق شوهرم شدم، ديدم بهوش آمده، مرا صدا زد، جلو رفتم و گفتم: حالت چطور است؟ گفت: الحمدالله. در اين حين دکتر وارد شد و گفتم: آقاي دکتر براي چه در اتاق شوهرم عطر زده ايد.دکتر جواب داد: ما؟ نه ! اين بوي خوش از کجاست؟

سرتان را درد نياورم. با اصرار من که بواسطه آن بوي خوش مطمئن شده بودم شفاي شوهرم را از آقا گرفته ام، آزمايشات و معاينات دوباره تکرار شد.وقتي براي پرسيدن جواب آزمايش وارد اتاق دکتر شدم، ديدم که برگه آزمايش روي ميزش است و چشمانش پر از اشک است.گفت: نيازي به عمل مجدد نيست شوهر شما بهبود يافته است!