پذيرفتن مسئوليت


سال با امام (ع) مكاتبه كردم و از وي اجازه خواستم كه در حكومت به كار بپردازم. در آخرين نامة خود به ايشان يادآور شدم كه ميترسم سر از تنم جدا كنند و حاكم ميگويد تو رافضي هستي و ما ترديدي نداريم كه به سبب رفض، كار حكومت را نميپذيري. امام (ع) به من نوشتند نامهات را كه در آن از ترس خود صحبت کرده بودي، خواندم و دريافتم اگر ميداني در صورت پذيرفتن مسئوليت، آن گونه عمل ميكني كه پيامبر خدا (ص) بدان دستور داده است و در پي آن، ياران و منشيان خود را از ميان شيعيان برميگزيني و هرگاه چيزي در اختيار تو قرار گرفت ميان مؤمنان تهيدست برابري ميكني تا جايي كه گويي خودت يكي از آنان به شمار ميآيي، پس مشکلي براي اين کار نداري و در غير اين صورت، نه.



(كرامات رضويه ج 1)